- تک برگ
- اصطلاح ورق بازان در بازی ورق
معنی تک برگ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی ترکی شده بغ
آتش زنه چخماق
بسیار برگ وریق، بسیار رخت و کالا
گیاهی که برگهایش ریخته باشد درختی که برگ نداشته باشد، بینوا فقیر محتاج
نوعی شیرینی شکر پاره، پرکالهای دراز و پهن که از شکر سازند و بر هم نهند شکر قلم
نادرست نویسی سد برگ گل گلاب گل سرخ، گونه ای از گل سرخ که آن را گلاب گویند، گلی زرد رنگ از تیره گل سرخیان کنیدا. یا گل صد برگ آسمان. آفتاب
شکرپاره، نوعی شیرینی
خاکی که با برگ های پوسیده مخلوط کرده و در گلدان یا باغچه می ریزند
برآمدگی های باریک رگ مانند در برگ درختان و گیاه ها
درختی که برگ هایش ریخته باشد، کنایه از بینوا، بی سر و سامان
آتش زنه، آتش گیره، هر چیزی که با آن آتش روشن کنند، فروزینه، شیاع، پیفه، آفروزه، پد، مرخ، حطب، پوک، پده، وقود، پرهازه، هود، آتش افروز، وقید
کمربندی که از پشم یا ابریشم ببافند و در یک سر آن تکمه یا مهره و در سر دیگرش حلقه بدوزند و هنگامی که بخواهند به کمر ببندند مهره را در حلقه بیندازند، برای مثال سنگ تک بند قلندر کشتی تجرید را / از پی تسکین به بحر بینوایی لنگر است (جامی- مجمع الفرس - تک بند)
آنتی پیرین
تکبر و بزرگ منشی کردن
هر داروئی که تب را قطع کند یا کاهش دهد
آنکه تنها به راهی برود، کسی که تنها از پی امری برود یا به کاری بپردازد
هر دارویی که تب را قطع کند یا تخفیف بدهد
بزرگی نمایی، خود بزرگ بینی
بزرگوار شدن، بزرگ منشی
بزرگی به خود گرفتن، خود را بزرگ پنداشتن، بزرگ منشی نمودن، بزرگی فروختن به دیگران
Snootiness
заносчивость
Hochnäsigkeit
зарозумілість
wyniosłość
altivez
alterigia
altanería
arrogance
arrogantie